مدرنيسم

 

 

مدرنيته و مدرنيسم با ريشه هاي عميق در تحولات تاريخي نزديك به شش قرن متمادي يعني از قرن چهاردهم ميلادى به اين طرف، حاصل تكامل تاريخى نظام اجتماعى مغرب زمين بود با عبور از مراحل رنسانس، رفورماسيون، روشنگري، انقلاب صنعتي و جريانات تاثير گذار سياسي اجتماعي تا انقلاب سياسي كلاسيك، برافتادن رژيم هاى موروثى كهن و برآمدن نظام جمهوريت و بالآخره انقلابات سياسي مدرن قرن بيستم. منظور از مدرنیته،جامعهٔ مدرن است.مدرن به معناى نو، جدید، امروزی و کنونی در مقابل قدیم و کهن است بیانگر تازگی، بداعت و نو بودن زمان حال به عنوان گسست یا انقطاع از گذشته، و ورود به آینده ای که در حال ظهور است و گستره آن با فکر یا ایده نوآوری، ابداع، ابتکار، تازگی، خلاقیت، پیشگامی، پیشرفت، ترقی، توسعه، رشد، تکامل، سلیقه و مد همراه است. ويژگى هاى اين جامعه عبارت است از:آگاهی فرد از فردیت خود،جدایی دین از دولت،تأکید بر آزادی‌های فردی، افسون‌زدایی از جهان، تأکید بر علم گالیله‌ای و نیوتونی همراه با انقلاب‌ های علمی و صنعتی در غرب و دوران عقل ابزارى و تسلط انسان بر طبیعت و انسان از طریق علم و تکنولوژ،مخالفت آشكار با مذهب(به ويژه الهيات مسيحي). 

براى مدرنيته انواعى شمرده اند مثل مدرنیتهٔ سیاسی که در قالب مفهوم مدرن از دموکراسی و حقوق شهروندی شکل می‌گیرد؛ مدرنیتهٔ علمی و تکنولوژیک که نتیجهٔ آن گسست معرفتی با کیهان‌ شناسی ارسطویی، ایجاد علم جدید، انقلاب صنعتی و تکنولوژی مدرن است؛ مدرنیتهٔ زیبایی‌شناختی که از رابطهٔ جدید انسان با زیبایی و مفهوم جدید ذوق و سلیقه نشأت می‌گیرد و نهايتاً مدرنتیهٔ فلسفی به معنای آگاهی سوژهٔ فردی از طبیعت و سرنوشت خود و قرار دادن این سوژه به منزلهٔ پایه و اساس تفکر و اندیشه.در سال هاي اخير بعضى نظريه پردازان،پُست مدرنيسم را مطرح كرده اند به مفهوم تداوم(و نه پايان) مدرنيسم و نقد آن كه در زبان فارسي به فرانوگرايي، پسامدرنيسم و فرامدرنيسم و فرا تجددگرايي ترجمه شده است.بعضى ويژگي هاي پست مدرنيسم عبارت است از:نفي دولت به عنوان سمبل هويّت ملّي، ترفيع و ترويج نسبي بودن اخلاق،مخالفت با رشد اقتصادي به بهاي ويراني محيط زيست، مخالفت با حل شدن فرهنگ هاي خرد در فرهنگ مسلط، مخالفت با نژاد پرستي،مخالفت با نظارت بروكراتيك بر توليد،رد عقل گرايي و طغيان همه جانبه عليه روشنگري،اعتقاد به پايان يافتن مبارزه طبقه كارگر و مستحيل شدن آن در دل نظام سرمايه داري.

چالش دين با مدرنیته و مدرنیسم در نوع جهان بينى است. یک الگوی نظری مادی غیر وحیانی ، موقت، متغیر،متکثر و متزلزل كه بنيادش نه بر وحى بلكه بر علم گرایی تجربى، مادی گرایی، انسان محوری، فردگرایی، سرمایه داری، فرهنگ این جهانی و دنیوی با نسبیت افراطی در اخلاق است، نمی تواند هیچ گونه سازگاری، خویشاوندی و تناسبی با دين داشته باشد.البته مظاهر حاصل از تكنولوژى صنعتى، مى تواند تباينى با دين نداشته باشد چنانكه متدينين با رهاوردهاى مدرنيسم در زندگى فردى و اجتماعى خود كنار آمده اند و ضمن حفظ ديانت خود از آن مظاهر مثل كامپيوتر و موبايل و اينترنت و…استفاده مى كنند و با هواپيما به حج مى روند و البته از بعضى مظاهر آن مثل كاربرد تكنولوژى در قمار و مفاسد اجتماعى و غير اخلاقى پرهيز مى كنند. آنها دين را در جنبه فرديت خلاصه نكرده به بخش هايي از زندگى اجتماعى هم سرايت داده ،اصول اخلاقى را نسبى ندانسته و به نام تجدد به باورهاي ثابت اعتقادي و اخلاقى خود، خط قرمز نكشيده اند و بين سنت و مدرنيته، همزيستى ايجاد كرده و از اين نوع زندگى نيز احساس رضايتمندى دارند… 

عكس العملى كه غربيان نسبت به ارباب كليسا به خاطر فجايع آنها در نفى دين يا لااقل راندن آن به حوزه فردى داشتند، در مشرق زمين با مدرنيسم اتفاق نيفتاد.خود غربيان نيز نتوانستند به طور كامل دست از دين بكشند و با ايجاد پروتستانيزم، دين را اگرچه در فردانيت خويش، حفظ كردند.اگرچه  با سكولاريسم،آن را از صحنه اجتماع راندند اما از قلب و دل خود بيرون نكردند.اگرچه بعضى روشنفكران شرقى، در غوغاي مدرنيسم غربى،مجذوب شده و نسخه غربى را خواستند براي مردم خود بپيچند اما سخن آنها اقبال چندانى نيافت و مردم دين خود را حفظ كرده و با مظاهر مدرنيسم هم كنار آمدند.به نظر مى رسد در سده پيش رو نيز ابعاد اين رويكرد ادامه خواهد داشت و چنانكه شواهد آن پيداست گرايش به دين،توسعه پيدا خواهد كرد و طيف هايي كه با جريان مدرنيسم جوگير شده و با دين خداحافظى كرده بودند،دوباره به سوى دين بازخواهند گشت و به فطرت خود سلامى دوباره خواهند داد! 

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *