امير به مسعود گفت: درباره خانقاه و تاريخچه آن بگوئيد.مسعود گفت: خانه گاه و (به عربي) خانقاه ، خانه و مكانى است که درویشان و صوفیان در آن گرد مى آیند و مراسم خاصّى در آن برگزار مىکنند.آنان با دست کشیدن از کار و زندگی، در خانقاه ها گرد آمده و روزگار خود را به رقص سماع و شطح گویی و ذکرهای خاص ابداعى خويش و عرض ارادت هاى ويژه مرید با مراد سپرى مى نمايند و به گزارش مورخان مفاسد و انحرافاتی در این خانقاه ها و در میان حلقه های صوفیانه روی مى داد.دكتر زرین کوب می نویسد: “… صوفیان جمال برتر را با ویژگی های مردانه ، یعنی قدرت و غیرت، ترسیم می کردند. به علاوه این تصویر انعکاسی از تمایلات هم جنس بازی بود که صوفیان به مرور زمان در خلال زندگی خانه به دوشی خود پیدا کرده بودند، زیرا هم جنس بازی در میان صوفیان خانقاهی رسم نامعمولی نبود. حتی گفته میشود شعرای صوفی مانند سنائی، اوحدالدین کرمانی و عراقی تمایلی به عشق یونانی داشتند.(تصوف ایرانی در منظر تاریخی آن/٥٩)…
اینکه گفته شود خانقاه «متصل به شاه ولایت حضرت علی(ع) است»،ادعایی بیش نیست! یک منبع اصیل و یا یک گزارش مستند و یا یک روایت صحیح دال بر این مدعا حتی در نزد خود صوفیه نیز نمی توان یافت.صوفيان اولین گروهی بودند که در اسلام و به نام مسلمانی صف خود را از مسجد که نماد و مکان تجمع مسلمین بود جدا کردند و به تقلید و تاسی از رهبانان مسیحی، مکانی با نام خانقاه بنا کردند که در طول تاریخ و به تدریج به سرنوشت کلیسا و کنیسه دچار گردید و این بدعت هیچ گاه قداست مسجد را که فرمان خدا بر ساخت آن بود، پیدا نکرد.آنان جایگاه رفیع و بلند مسجد كه ۲۸ مرتبه در قرآن کریم به آن و مشتقاتش اشاره شده و نشانه اهمیّت و عظمتش مى باشد و نيز روايات بسيار در مورد آن را فرو نهاده و در مناسبت ها و اعیاد صف خود را از مسلمانان جدا و در خانقاه برگزار تجمع مى نمايند در حاليكه طرد و بی توجهی به مسجد، به فرموده امام صادق(ع) فرد را در جرگه ی ملعونین قرار مى دهد( ملعون ملعون من لم یوقر المسجد،سفینه البحار٧٣/٤،كلمه مسجد)؛لذا خانقاه را انحراف وبدعتى فاحش و خطرناك توصيف كرده اند…
خانقاه سازي توسط صوفيان كم كم به سرتاسر جهان اسلام، بخصوص مناطق تأثیر یافته از اسلام ایرانی، سرايت كرد.از آسیای مرکزی و سراسر خاورمیانه گرفته تا شمال آفریقا و شبه قاره هند آثاری از آن ها باقی ماندهاست. بعضى تأسیس خانقاه ها را به طریقت کرامیّه و سرسلسله آن ابوعبدالله محمد ابن کرام(۲۵۵ قمری)نسبت داده اند و آغاز به کار رسمی خانقاهها در خراسان را ، قرن چهارم هجرى گفته اند.با گسترش خانقاه ها و انشعاب طریقت های مختلف، علاوه بر برگزاری آئینهای رسمی دینی و مذهبی، آداب و روشهای متعدد دیگری ابداع و برقرار گردید. هرچند آداب هر طریقه اختصاصی برای آن طریقه بوده ولی آداب مشترکی نیز در بین خانقاهها متداول بودهاست. ازجمله آدابی که تقریباً مشترک بوده میتوان به آداب تشرف (خرقه پوشی- سرتراشی) آداب تنبیه و تصغیر (پایماچان- قربانی- خرقه سوزی- کفشداری) و آداب سماع (سماع- دف نوازی) و آدابی مثل چله نشینی و ذکر اشاره کرد.[۵] در بعضی طریقتها مثل نقشبندیّه و قلندریّه این آئینها و آداب به حداقل بوده ولی در دیگر خانقاهها اجرا میشده است…
به نقل جواد نوربخش ملقب به نور عليشاه از صوفيان نعمت اللهى، سنائی دربارهٔ خانقاه مى گويد:خانقاه، آشیان مرغان صفاست/ گلشن عیش و بوستان وفاست/ صوفیان خاصگی درگاهند/ خرقه پوشان صبغة اللهاند/ خرده دانان و تیز بینانند/ بی نشانان و هم نشینانند/ کار ایشان ریاضت و تجرید/ پیشه انصاف و عزلت و تفرید. او تعابير غلو آميزى در مورد خانقاه دارد: خانقاه خلوتخانه صوفیان است و قرارگاه آنان، مجلس اهل حال است و مکتب سیر کمال. سالکان الی الله در آن آیند تا زنگ تعیّن از آیینهٔ دل بزدایند. کعبهٔ عاشقان است و قبلهٔ صادقان… طالبانش دل و دین داده اند و برای جانبازی و فداکاری آماده. ساکنانش از همه چیز جز خدا بیگانه اند و از همهٔ عقلا برکنار و دیوانه. بزرگانش از ما و من برکنارند و دعوی انا الحق دارند! آری عاشق شگفتیها دارد که عقل آنها را جنون میشمارد، همت دلیرانه ای باید که عقال عقل را بگشاید و به فتوای جنون از خود بیرون شود و به خانقاه درآید، تا از هرچه گمان برد فزونتر آید و دریابد که خانقاه ملک عرش است و عرش ملکوت خانقاه!(فرهنگ نوربخش٨٧/٨،لندن)…