مدارس نظاميه

 

 

 

مدارس علميه نظاميه توسط خواجه نظام الملك طوسى  وزير آلپ ارسلان سلجوقى در شهرهاى بزرگ آن دوره يعنى بغداد،اصفهان،نيشابور،آمل،قاهره،بلخ و هرات براي ترويج مذهب شافعى و تفكر اشعرى و مقابله با مذاهب ديگر از جمله شيعه با بودجه دولتى در نيمه دوم قرن پنجم تاسيس گرديد و به نام خود او نظاميه ناميده شد.بعضى از استادان و شاگردان معروف آن غزالي، سهروردي، سعدى، ابوالفرج جوزى، ابوعامر جرجانى، قطب الدين و ابواسحاق شيرازى بودند. مشهورترين آنها نظاميه بغداد بود كه در سال٤٥٩ق توسط خلیفه و شخص خواجه به عنوان بانی و مؤسس آن و سى هزار نفر از اهالي بغداد، اعیان و دانشمندان و پیشوایان مذاهب و ارباب دولت افتتاح گرديد.مخارج بنای آن توسط سازنده ٦٠ هزار دينار اعلام شد و بودجه ساليانه آن ششصدهزار دينار بود كه از طريق كمك هاى خليفه و شخص خواجه و ديگر منابع دولتی یا عناصر وابسته به دولت و همچنین موقوفاتی که به دستور خواجه بر نظامیه وقف شده بود شامل بازارها،دكان ها، حمام ها، كاروانسراها و ديگر املاك تأمین می‌شد١.
 
او با تأسیس این مدارس،با اختصاص مزایای چشمگیر و بی‌سابقه به فرقه شافعی،مى خواست با تربیت افراد مبرّز و جدلی، جلوی پیشرفت و گسترش تبلیغات وسیع پیروان اسماعیليه و ديگر مذاهب را سد کرده و با سپردن سررشته امور حساس دولتی و علمی و مذهبی، به دست مدرسان و فارغ‌التحصیلان مدارس نظامیه، اساس یک وحدت مذهبی را در این قسمت از دنیای اسلام فراهم سازد و همچنین با اختصاص این مدارس و مزایای چشمگیر و بی‌سابقه آن به طلاب و اساتيد شافعی، و در حقیقت برای رسمیت دادن و گزيدن آن به عنوان مذهب رسمی و اقدامی متقابل در برابر جامع‌الازهر قاهره – مرکز فعال علمی و تبلیغاتی فاطمیان مصر – توان خود را در نابودی سایر مذاهب و تار و مار کردن پیروان آنان به کار برد و تا آنجا که توانست از هر گونه تهمت و افترا و نسبتهای ناروا که همه دور از شأن یک مرد سیاسی و مذهبی مدعی صداقت و درستی بود، نسبت به شیعه و دیگر پیروان مذاهب خودداری نکرد و هرجا تحركات ديگر مذاهب را مى ديد به تاسيس نظاميه اى در آنجا اقدام نموده و از صرف هرگونه هزینه‌ در انجام آن فروگذار نکرده قسمت عمده درآمد کشور را که به عموم طبقات و کلیه مذاهب تعلق داشت، تنها بر شافعیه وقف نمود.
 
 بغداد در زمان هارون الرشيد و مامون در اوج قدرت بود اما بعد از آنها در زمان  آل بویه شیعه مذهب، برای خلیفه اهل سنت جز دارالخلافه بغداد، چیزی باقی نماند. اما با روی کار آمدن ترکمانان سنی مذهب سلجوقی و حمایت بی‌ دریغ وزرای سنی مذهب، مخصوصاً خواجه نظام‌الملک كه يك سنى متعصب و وفادار به عباسيان بود، با تأسیس نظامیه بغداد، آن شهر بار دیگر مرکز ثقل امور سیاسی و اجتماعی و علمی شد و در این راه، خواجه با صرف هزینه‌های فراوان و تعیین موقوفات زیاد برای نظامیه بغداد، تمام سعی خود را در تأسیس پایگاه تبلیغاتی در مرکز خلافت عباسی به کار برد تا نظامیه بغداد را نیرومندتر و مشهورتر از جامع‌الازهر قاهره( مرکز اشاعه و تعلیمات مذهبی فاطمیان مصر) بنماید و آن را از هر جهت تحت‌الشعاع قرار دهد و در اين راه موفق شد به طورى كه در اواخر سلطنت ملکشاه، بغداد عملاً پایتخت دولت سلجوقی شد.توليت اين مدارس در زمان حیات خواجه به دست خود او و پس از مرگ خواجه، مطابق نصّ وقف‌نامه، این امر بر عهده فرزندان خواجه بوده و متولّی، وظیفه نصب و عزل رؤسای داخلی، مدرسان، بازرسان و دیگر مسئولان مدرسه را بر عهده داشته است٢.
 
مزایای بی‌شمار مادی و معنوی این مدارس علميه كه مستمرى قابل توجه و محل سكونت و حجره اختصاصى و مسند تدريس و تحقيق و مباحثه و وعظ در اختيار مى نهاد، بیشتر دانشمندان اسلام را متوجه خود کرده بود؛ لذا براي تامين مالي و كسب شهرت یا نزدیکی به حریم سلطنت و خلافت و برخورداری از مزایای اجتماعی آن، به دنبال کسب مقام مدرسّی در این مرکز پررونق علمی و مذهبی بودند و حتى علاقه به تدریس در نظامیه، فقهای دنیاپرست را به اعمال نامشروع و پرداخت رشوه وادار می‌کرد؛ همه سازمان ادارى مدارس،شامل منشيان ثبت درآمد اوقاف، دربانان، خدمتكاران، مدرسان،نايب مدرسان،معيدان درس و دانشجويان، حقوق دريافت مى كردند چنانكه سعدى گفته است:مرا در نظاميه إدرار(يعنى حقوق و مستمرى)بود/شب و روز،تلقين و تكرار بود. همچنين در نظامیه بغداد، دو گروه دیگر، یعنی شاعران و واعظان نیز مقيم بودند که از حقوق و مستمری آنجا استفاده می‌ کرده‌ و كارشان مدح و رثای دانشمندان و فقهای نظامیه بوده و لذا نظامیه ها علاوه بر جنبه‌های مذهبی، مجمع ادبا و شعرا نیز بوده است تا نظام خلافت و مذهب شافعى ترويج يابد٣.اما لطمه‌ های جبران‌ناپذیر اين مدارس،ایجاد تشتّت و تفرقه بین جوامع اسلامی و تشدید مجادلات مذهبی و فرقه‌ای بود که مسلمانان را از آرمانهای عالیه انسانی خود دور نموده و عامل تشدید مشاجرات و مناقشات مذهبی و تخريب رؤساي مذاهب توسط يكديگر و حتى زد و خوردهای خونین در خارج از مدرسه مى گشت و توان جامعه را در مقابل دشمن خارجى از بين مى برد…
————————
١. ر.ك:کسایی، مدارس نظامیه و تأثیرات علمی اجتماعی آن/١٣-٦٩؛طلس، التربیه و التعلیم فی‌الاسلام/٢٩-٣٠؛ طرطوشی، سراج الملوک/١٢٨-١٢٩؛هندوشاه نخجوانی، تجارب‌السلف/٢٧٠.     ٢.ابن‌ جوزی، المنتظم فى تاريخ الملوك و العجم٢٥٦/٨.  ٣.كسائى،ص٢٠٤.
 

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *