مقايسه دانش و ثروت

 

 

 

به ياد داريم يكى از اولين موضوعات انشاء هاي ما در مدرسه،عبارت بود از “علم بهتر است يا ثروت”! در آن ايام، آموزگاران ما در شرايطي كه هنوز درك درستى از جايگاه علم و ثروت در زندگى نداشتيم، از ما مى خواستند تحليل كنيم اولويت تلاش هاي ما بايد كسب علم باشد يا كسب ثروت؟ و ما نيز در يك تحليل ساده كه از خود آن معلمان آموخته بوديم مى نوشتيم،علم بهتر است و دلائلى هم براي آن مى نوشتيم كه درست هم بود.بعضى هم به طنز مى گفتند ثروت بهتر است زيرا بدون ثروت ، علم هم به دست نمى آيد! اكنون بعد از گذشت سال ها و شناخت نشيب و فرازهاي جامعه و تجربيات زندگى اجتماعى دريافته ايم آن سوال چقدر داراي ابعاد متعدد است كه به حسب هر يك از آنها،پاسخ مى تواند تغيير كند.كدام ثروت؟ كدام علم؟ هركدام با چه نيت و قصد؟ در چه شرايطي؟ با كدام خط كش و ميزان و چه اندازه و مقياسي؟ اما در يك جمع بندى كلى، و يك نگاه معنوى به زندگى ، بهترين تحليل را مولاى ما عرضه داشته اند…

كميل بن زياد نخعي- همان كه دعاي مشهور كميل ،يادگارى از اوست كه از مولايش على عليه السلام شنيده و  نقل نموده و اكنون از بهترين مواريث دعائى ماست-از ياران و همراهان مولا بوده و خدا مى داند كه چه بهره ها از اين مصاحبت و همراهى برده است.او انسان با ظرفيتى بود لذا مولاي ما برخى از علومش را براي او آشكار مى فرمود. دعاي كميل يكى از آن گوهرهاي معرفتى بود كه به او آموخت و قرن هاست كه جان موحدان و معرفت جويان با ترنم فرازهاي آن به بارگاه قدس الاهى،تقرب مى جويند و با نواي عاشقانه آن، لب به دعا و مناجات مى گشايند.يكي از آن بهره هاى علمى كه كميل از مولايش شنيده و براي ما به ميراث گذارده است، داستانى است كه از مولايش نقل مى كند و شرح آن در نهج البلاغه آمده است: او مى گويد: روزي مولايم اميرمومنان(ع)، دست مرا گرفت و راهى خارج شهر شد تا به صحرا و بيابان رسيد؛ آنگاه آرام گرفت و آهى دراز كشيد و گفت:

 “اى كميل! اين دل ها همچون آوندها و ظرف هاست، و بهترين آن ظرف ها،  نگاهدارنده ترين آنهاست. پس آنچه را به تو مى گويم به خاطر سپار و نگاهدار… اى كميل! دانش بهتر از مال است زيرا كه دانش تو را پاسبان و نگهدار است در حاليكه تو نگهبان مال هستى! مال با هزينه كردن  ، كم مى شود و حال آنكه دانش با نشر و انتشارش ،افزونى مى يابد؛ و پرورده مال با رفتن مال،  با تو نپايد و نماند. اى كميل پسر زياد! شناخت دانش، دينى است كه بدان گردن بايد نهاد. آدمى در زندگى به دانش، طاعت پروردگار آموزد و براى پس از مرگ نام نيك اندوزد، و دانش فرمان گذار است و مال فرمانبردار. كميل! جمع كنندگان مال ها، مرده اند گرچه زنده اند! و دانشمندان چندان كه روزگار پايد و برقرار باشد، زنده و پاينده اند. تن هاى عالمان ناپديدارست اما نشانه هاشان در دل ها آشكار. بدان كه در اينجا (و به سينه خود اشارت فرمود) دانشى است انباشته، اگر فراگيرانى براى آن مى يافتم. آن دانش ها را آشكار مى ساختم…”١

معلوم است كه كدام علم،مورد نظر مولاست:علمى كه انسان را عارف معارف مبدئى و معادى سازد و به طاعت پروردگار رساند؛علمى كه موجب نام نيك شود و سالها پس از مرگ جسمانى عالم،پاينده باشد و نام عالم را زنده بدارد و مشعل راه انسان ها گردد؛در مقابل،ثروت و مال كالايي است كه اگر به دست آرى ، پيوسته بايد دغدغه نگهدارى آن از دسترس طراران را داشته باشي؛ثروتى كه هيچ موجب ارتقاي تو نشود و مرده از نگاه معرفتى باشى اگرچه به ظاهر نفس بكشي و زنده باشى. ثروتى كه با خرج كردن كم مى شود در حاليكه علم با خرج كردن و تعليم و انتشارش، افزون مى شود…دريغا اگر عمر،سراسر به جمع مال گذرد كه فرد مرده است ميان زندگان؛و خوشا به آنكه عمرش بر مسير تعليم و تعلم سپري شود كه او و نامش و يادگارش -كه علم باشد- تا دنيا باقى است، جاودان خواهند ماند…

———————-

١.نهج البلاغه، حكمت١٤٧:  وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (عليه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (عليه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ … يَا كُمَيْلُ الْعِلْمُ خَيْرٌ مِنَ الْمَالِ الْعِلْمُ يَحْرُسُكَ وَ أَنْتَ تَحْرُسُ الْمَالَ وَ الْمَالُ تَنْقُصُهُ النَّفَقَةُ وَ الْعِلْمُ يَزْكُوا عَلَى الْإِنْفَاقِ وَ صَنِيعُ الْمَالِ يَزُولُ بِزَوَالِهِ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ مَعْرِفَةُ الْعِلْمِ دِينٌ يُدَانُ بِهِ ، بِهِ يَكْسِبُ الْإِنْسَانُ الطَّاعَةَ فِي حَيَاتِهِ وَ جَمِيلَ الْأُحْدُوثَةِ بَعْدَ وَفَاتِهِ وَ الْعِلْمُ حَاكِمٌ وَ الْمَالُ مَحْكُومٌ عَلَيْهِ يَا كُمَيْلُ هَلَكَ خُزَّانُ الْأَمْوَالِ وَ هُمْ أَحْيَاءٌ وَ الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِيَ الدَّهْرُ أَعْيَانُهُمْ مَفْقُودَةٌ وَ أَمْثَالُهُمْ فِي الْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ هَا إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّا…”

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *