دريا، آينه، نور

 

 

صوفيان براي جا انداختن مراد خود در موضوع وحدت وجود از تمثيل بسيار بهره برده اند و با اين تمثيلات خواسته اند يكي بودن خدا را با همه موجودات اثبات نمايند. تمثيلاتى همچون دريا و امواج، نور و شيشه ها، آينه و صورت، سايه و شخص،الف و حروف، يك و اعداد. يكى از اين تمثيلات،مثال موج و درياست. می‌ گویند: دریا دارای موج است و موج عین دریاست. مثال ما و تمام موجودات با خدا همان مثال موج و دریاست. یعنی تمام پدیده‌ ها عین ذات خدا هستند و از او جدا نیستند بلکه طوری از اطوار و جلوه‌ ای از جَلَوات خدا می‌ باشند. به بيان ديگر ذات خداوند که وجود صرف است با تعیّن و شکل‌ پذیری و خروج از حالت اطلاق، به صورت مخلوقات درآمده‌است؛ در نتیجه موجودات جز همان ذات باری تعالی، چيز ديگرى نيستند و ظهور او بدین صورتهاست و تفاوتى بین خالق و مخلوق نیست مگر به اطلاق و تقیید (محدود و نامحدود) یعنی ذات خدا عین وجود و نا محدود است؛ در حالی که همین وجود در اشیاء به صورت مقید و محدود می‌ باشد.همينطور است حباب و آب.موج و حباب، عدم هايي هستند كه بوي هستى يافته اند.جامى مى گويد:موج هايي كه بحر هستى يافت/ جمله مر آب را حباب بود/گرچه آب و حباب باشددو/در حقيقت، حباب آب بود/پس از اين روى،هستي اشياء/راست چون هستي سراب بود!(نقدالنصوص/٦٦)

مثال ديكري كه بسيار براي جا انداختن وحدت وجود و موجود استفاده كرده اند مثال نور يا خورشيد و پرتوهاي آن و تجلى اش در قالب هاي و رنگ هاي كوناگون است.نور خورشيد يك حقيقت واحد است اما پرتو آن در پنجره هاي و طلق ها و شيشه هاي رنگى موجب ايجاد نور هاي رنگى مى شود .اين قوالب و رنگ ها به نظرمتفاوت و جداي از خورشيد ديده مى شوند اما در حقيقت همان پرتو خورشيدند و نور جز واحد نيست. همان گونه که با تابش نور رنگ‌ ها ظاهر می‌شوند، هنگامی که خدا وجود را به اشیاء افاضه می‌کند، آنها در جهان ظهور می‌ یابند. اما نظر به این که اشیاء از خود هیچ وجودی ندارند، آنچه ادراک می‌ شود، چیزی جز وجود خداوند که از کیفیات یا احکام اشیاء لبریز شده‌ است، نیست!  چنين است رنگین کمان كه گوناگونی رنگ‌ ها، نافی وحدت نور نیست. رنگ‌های آبی و قرمز هیچ وجودی از خود ندارند، زیرا تنها نور، روشن و آشکار است. ما می‌توانیم از واقعیت یا موجودیت یا شیئیت قرمز یا آبی سخن بگوییم، اما نه به اعتبار وجود مستقل خودشان، زیرا وجود آنها تنها گونه‌ ای از وجود نور است.مولوى گويد:يک گهر بوديم همچون آفتاب/بي گره بوديم و صافي همچو آب/ منبسط بوديم و يک جوهر همه/ بي سر و بي پا بديم آن سر همه/چون بصورت آمد آن نور سره/شد عدد چون سايه هاي کنگره/گنگره ويران کنيد از منجنيق/تا رود فرق از ميان اين فريق(مثنوى ،دفتر اول،بخش٣٣)…

مثال ديگري كه بسيار به كار مى برند،آينه است.وقتى تصوير فرد در آينه مى افتد، آن تصوير حقيقت مستقلي نيست بلكه خود شخص است و حقيقت فقط شخص است نه آن صورت؛ و تصوير موجود در آينه چيزي جز خود شخص نيست ؛لذا آنچه در آينه ها ديده مى شود، نسبت به فرد تعین دارد و واقعاً عین اوست و نه متحد با او و حقیقت فقط شخص است نه آنچه در آينه ها ظاهر شده است.بيدل مى گويد:تویی آیینه، او آیینه آرا/تویی پوشیده و او آشکارا/چو نیکو بنگری، آیینه هم اوست/نه تنها گنج، او، گنجینه هم اوست/«من» و «تو» در میان کاری نداریم/به جز بیهوده، پنداری نداریم ! ملا صدرا در اسفار،فصلي را با عنوان”در چگونگى آينه بودن ممكنات براي ظهور خدا و جلوه گاه بودن شان براي تجلي خدا در آنها”( كيفية كون الممكنات مرايا لظهور الحق و مجالي لتجلى الإله عليها(اسفار٣٥٦/٢-٣٥٧؛ شرح فصوص الحكم،فص شيثي/١٠٦؛ فتوحات مكيه،باب٦٣).

اين در حالي است كه روايات معصومين با صداي رسا فرياد برآورده اند كه:هر آنچه كه در دقيق ترين معانى در انديشه ها و اوهام خود خدا مى پنداريد،نهايتاً مخلوق ذهن شماست و مخلوق ذهن شما،خدا نيست و ساخته ذهنى شما مردود است به سوى خودتان!(كلما ميزتموه باوهامكم فى أدقّ معانيه  مصنوع مثلكم مردود اليكم، بحارالانوار٢٩٣/٦٩،ح٢٣)؛و نيز: “كسى كه خدا را به خلق تشبيه كند، مشرك است.خداوند به چيزي شباهت ندارد و چيزي هم به او شباهت ندارد و هرچيزي كه در وهم واقع شود،آن،غير خداست”(صدوق،التوحيد/٨٠ح٣٦…

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *