درس ناخواندگى

 
 
 
 
 
در فرازي از كتاب اقدس،جناب بهاء الله مى فرمايند كه شخصى امّى هستند ،به اين معنى كه هرگز نزد كسي درس نخواندند و هيچ كتاب و مبحثى را مطالعه ننمودند تا از مطالب آن چيزي آموخته باشند و به هيچ مدرسه اى داخل نشدند و به اين ترتيب آنچه را گفته و نوشته اند،از طريق وحى الاهى به دست آورده اند.عبارت ايشان در فراز١٠٤ اقدس چنين است:”إنا ما دخلناالمدارس و ما طالعنا المباحث؛اسمعوا ما يدعوكم به هذاالامى الى الابدى انه خيرلكن عما كنزتم فى الارض لو انتم تفقهون” يعنى ما در هيچ مدرسه اى داخل نشديم و هيچ مبحثى را مطالعه ننموديم؛ بشنويد آنچه را كه اين امّى شما را به آن فرا مى خواند كه آن براي شما از آنچه در زمين اندوخته ايد بهتر است اگر بفهميد”…اين ادعا را پيشتر جناب على محمد باب نيز در صفحه ٩ صحيفه عدليه اين ادعا را مطرح كرده بود كه ” در اين آثار حقّه نزد احدي تعليم نگرفته بل اُمّي صرف بوده در مثل اين آثار” و جناب عبدالبهاء نيز گفته اند:”نورانيّت مظاهر مقدسه بذاتهم است، نمي شود از ديگري اقتباس نمايند”…
 
جناب بهاء الله ،همچنين در فراز ١٧٦ اقدس نيز خطاب به بابيانى كه به او ايمان نياوردند مى گويد: ” اي گروه (معتقدان به كتاب على محمد باب به نام )بيان،ما در مكتب خدا داخل شديم  هنگامى كه شما خواب بوديد و لوح(الاهى)را ملاحظه كرديم هنگامى كه شما خواب بوديد.به خدا سوگند ما كتاب بيان را قبل از نزولش خوانديم در حاليكه شما غافل بوديد؛ما به اين كتاب احاطه داشتيم هنگامى كه شما نيز در اصلاب پدرانتان بوديد…”(يا ملأ البيان انا دخلنا مكتب الله اذ انتم راقدون و لاحظنا اللوح اذ أنتم نائمون؛تالله الحق قد قرئناه قبل نزوله و أنتم غافلون.قد أحطنا الكتاب اذ كنتم فى الاصلاب…).اما گزارش هاى تاريخى در كتب خود آنها،خلاف اين مطلب را اثبات مى نمايد.در كتاب تلخيص تاريخ نبيل، كه مهمترين تاريخ بهائيان است، در صفحات٦٣ و ٦٤ چنين آمده است: “خال(دائي)حضرت (باب) ايشان را براي درس خواندن نزد شيخ عابد بردند،… شيخ عابد مرد پرهيزگار محترمي بود و از شاگردان شيخ احمد و سيد كاظم رشتي به شمار ميرفت”…
 
همچنين  به نقل كتاب  مطالع الانوار عربي، ص ١٥٩،ابوالفضل گلپايگاني (بزرگترين مبلغ بهائي) در كتابي به خط خودش نوشته است كه باب شش يا هفت ساله بود كه در مدرسه شيخ عابد داخل شد و آن مدرسه به قهوه اولياء معروف بود و باب پنج سال در آنجا مبادي و پايه هاي زبان فارسي آموخت. خود جناب باب در بيان خاطرات ايام كودكي در كتاب بيان عربي در ص٢٥مي گويد:” اي محمد آموزگار من، مرا كتك مزن،… و چون خواستي بزني بيشتر از پنج ضربه و نيز بر گوشت بدنم مزن…” و اين نشان مي دهد كه سيد باب در كلاس درس حضور مي يافته و پيداست كه وي خاطره بدي از تنبيهات معلمش داشته است. فاضل مازندراني مبلغ شهير بهائي در بخش سوم تاريخ ظهور الحق در ص٥٧ به حضور باب در حوزه ي درس سيد كاظم در كربلا اشارتي دارد و در ذيل صفحات ٢٠٠ و ٤٣٧ دو سند تاريخي را شاهد مي گيرد بر اينكه ميرزا علي محمد پيش از وفات سيد رشتي چندين ماه در كربلا به درس او مي آمده و تا سيوطي و حاشيه ي ملا عبدالله خوانده بوده است. همين نويسنده، در كتاب اسرار الآثار ج١ص٣٥ و٦١ و ٦٢مواردي از مكتوبات سيد باب را آورده كه در آنها از سيد كاظم رشتي به عنوان معلم خود ياد كرده است…
 
اما گزارش هاي تاريخى از درس خواندگى جناب بهاء الله به نقل از ص٢٥٧ و ٢٥٦ كواكب الدريه از تواريخ بهائى:
 “و در سن صباوت چون به خواندن و نوشتن پرداخت بر اهميت خود بيفزود و در انظار جلوه اي غريب نمود و چون به حدّ بلوغ بالغ گشت به مجامع و مجالس وزراء و بزرگان و علما و امرا و اركان دولت خود را به نطق و بيان و عقل و وجدان معرفي فرمود”.خود جناب بهاء الله نيز در ص ١٤٣كتاب ايقان راجع به حاج كريم خان كرماني نوشته است: اين بنده اقبال به ملاحظه ي كلمات غير نداشته و ندارم و ليكن چون جمعي از احوال ايشان سؤال نموده و مستفسر شده بودند لهذا لازم گشت كه قدري در كتب او ملاحظه رود و جواب سائلين بعد از معرفت و بصيرت داده شود، باري كتب عربيه او به دست نيفتاد تا اين كه شخصي روزي ذكر نمود كتابي از ايشان كه مسمي به ارشاد العوام است در اين بلد يافت مي شود… با وجود اين، كتاب را طلب نموده چند روز معدود نزد بنده بود و گويا دو مرتبه(!) در او ملاحظه شد. از قضا مرتبه ي ثاني جايي به دست آمد كه حكايت معراج سيد لولاك بود…”پس معلوم مى شود جناب ايشان امى نبوده و علم لدنى از طريق لوح الاهى نداشته ، چون مجبور بوده دنبال كتاب ارشاد العوام بگردد و چون به دست آورد،دوبار آن را بخواند! خواهر جناب بهاء الله نيز كه از كودكي با او بوده در كتاب تنبيه النائمين گزارش مى كند كه پدرش چون از منشيان قاجار بوده معلمين را براي آموزش بهاء الله و ديگران به خانه مى آورده و جناب ميرزا حسينعلي نوري نيز اين گونه آموزش ديده و در ايام سكونت در عراق شب ها تمرين آيه نويسي به سبك باب نموده و صبح ها چون مطلوب نمى ديده اوراق را به شط مى ريخته است…
 
 
 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *