دين و جهانى شدن

 
 
 
 
 
دانشجويان در كلاس من اجازه سوال دارند؛آن روز صحبت از دين در شرايط معاصر بود كه يكى از دانشجويان گفت: در شرايط جهانى شدن(Globalization) هر روز جا براي دين و دين داري، تنگ تر مى شود و كاركرد دين هروز محدودتر مى گردد؛در اين شرايط مردم نمى توانند به انگاره هاي يك دين، خود را محدود كنند. رسانه ها و ارتباطات الكترونيك ، مردم جهان را آن چنان به هم نزديك كرده است كه مشابه يك دهکدهٔ جهانی ( Global Village)،مردم از كوچك ترين رويدادها در هر سوي جهان مطلع مى شوند و نهادهاى مربوطه از سازمان ملل و زيرمجموعه هاي آن تا سمن ها و كارشناسان مختلف به اقدام و چاره جويي مى پردازند و كمتر كسي از دين خاصي، نقش آفرينى مى خواهد.پس از طرح اين موضوع در كلاس، از بقيه پيرامون آن نظر خواستم، يكي از افراد كلاس گفت:اين واقعيت را نبايد فراموش كرد كه جهان امروز،كاملاً از طريق سازمان هاي بين المللي، سمن ها، كارشناسان و حقوق دانان، نظام مند و قانون مدار شده و احتياجات خود را از همين طريق بر طرف مى كند و نيازي به دين نمى بيند ؛تازه اگر هم ببيند با توجه به تعدد اديان و مذاهب و نحله ها و فرقه ها،نمى داند از كداميك نظر بخواهد لذا از كل،صرفنظر كرده است…
 
هادي گفت:شما چه پاسخى دادي مسعود؟ گفتم: او را تاييد كردم و ادامه دادم:آرى،همين طور است؛جهانى شدن فرايندي است كه بر زندگى مردم جهان در حوزه هاي مختلف اقتصادي و سياسى و فرهنگى تأثير گذاشته و نقش فرهنگ هاي بومى و حاكميت هاي ملى را هر روز كمرنگ تر كرده،مناسبات و قوانين جهانى را از طريق سازمان هاي بين المللى حاكم مى كند؛اما جهانى شدن يك رويه ديگر هم دارد و آن جهانى سازي است؛يعنى قدرت هاي جهانى با قدرت سياسي و اقتصادي خود،تلاش مى كنند سلطه خود را بر كشورها و مردم جهان حاكم نمايند و در نقش برادر بزرگ تر،هرگونه كه بخواهند با برادران کوچک تر عمل كنند كه وجود حق وتو براى پنج قدرت جهانى در سازمان ملل  ناشى از همین مسأله است و به نوعى دنیا را بین خودشان تقسیم کردند وسخن از نظم نوين جهانى به ميان آوردند و منظورشان حاكميت كدخدا و فرهنگ سرمايه دارى بر جهان بود كه طبيعتاً فرهنگ ها و خرده فرهنگ ها در حاشیه قرار گرفته چاره اى جز تبعیت از فرهنگ و اقتصاد و سیاست حاكم  ندارند. اين موضوع از مردم آزاده جهان پوشيده نمانده و حاضر به پذيرش سلطه فرهنگى ابرقدرتها نشده و نخواستند فطرت ديني خود را سركوب نموده و تسليم اهداف جهانى سازي قدرت هاي حاكم شوند… 
 
هادي گفت: همين طور است؛ غفلت از اهداف جهانى سازي قدرت هاي بزرگ در نقش برادر بزرگتر براى مردم جهان، خطر بحران هويت و استحاله ى فرهنگى را در پى دارد. رهاكردن فرهنگ خودي و ذوب شدن در فرهنگ مادى غربي، بسياري از ارزش هاي بومى و فطرى و آموزه هاى دينى را به مخاطره افكنده و از بشر امروزي ،مهره ايى ساخته كه تابع اهداف سود جويانه آنها شده برده وار مطالب آنها را كه از سوى رسانه هاي آنها تبليغ مى شود، اطاعت مى كنند. اما در مقابل مى بينيم نقشه آنها با اينكه بر برخى انسانها تأثير گذاشته اما شاهد گرایش هاى فزاینده معنوى نيز هستيم و انسان تشنه معنویت ،راه حل هاي بشرى را براي سعادت خود كافى ندانسته به آموزه هاي دينى كه مطابق فطرت اوست، روي آورده و مى آورد به خصوص كه به تجربه دريافته كه همه جنجال هاي آن فرهنگ مادي براي تامين امنيت روحى و روانى انسان ،ناكام مانده و ضايعات آن هر روز روبه افزايش است.
 
محمد گفت:اضافه كنيم كه اين فرهنگ جهانى در بسيارى از موضوعات نيز طعم شكست را چشيده و نه تنها انسان ها را به رضايت مندى از زندگى و خوشبختى نرسانده بلكه در حل مسائل اساسي ناكام مانده  و منجر شده است به سست شدن بنياد خانواده؛ آثار مخرب آزادي هاي بي قيد و بند فردى ؛ احساس پوچى و نوميدى و افسردگى و ناكارآمدى معنويت هاي جعلى و عرفان هاى منهاى خدا و…حال جه ضرورتى است كه انسان امروزي دعوت نامه خالق خويش براي پيروى از برنامه الاهى را بدون پاسخ گزارد و نداي فطرت خويش را نشنود و چشم خويش را بر محاسن معنويات دينى ببندد و از همه مهم تر رابطه خود را با رسولان الاهى و پيشوايان معصوم كه پناه معنوى او هستند را قطع نمايد و سعادت دنيا و آخرت خويش را به شقاوت تبديل كند.اگر چنين كند چه پاسخى براي عقل و وجدان و فطرت خويش خواهد داشت؟!
 
 
 
 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *