شيطان

 

 

 

آفرينش پدر ما آدم ، با تكبر ابليس وارد مرحله جديد و خطيرى شد؛ ابليس كه نام اصلى اش حارث و عزازيل بود از طايفه جن بود اما با اينكه فرشته نبود در جمع فرشتگان و كروبيان به عبادت مشغول بود. به فرموده اميرمومنان(ع)او شش هزار سال خدا را عبادت نمود که معلوم نیست از سالهاى دنیا است یا سالهای آخرت! در عین حال لحظه‌ای تکبر، همه عبادت او را پوچ و نابود ساخت١. هنگامی که خداوند، آدم را از گِل آفرید و از روح خویش در او دمید، به فرشتگان فرمان سجده بر وی داد. همه فرشتگان، جز ابلیس سجده کردند؛ ولی او تکبّر ورزید و از سجده سرباز زد. وقتی خداوند سبب را پرسید، ابلیس گفت: من از او بهترم؛ زیرا مرا از آتش و او را از گِل آفریدی؛ آنگاه خداوند ابلیس را از آن مقام راند و لعنت نمود.ابليس وقتى در آزمون اطاعت از فرمان حق،مردود و رجيم شد، قصد دشمنى با آدم و ذريه او را نمود و تصميم شومى گرفت لذا از خداوند تا روز رستاخيز مهلت خواست اما خدا به او تا روزی معلوم (و نه رستاخيز)مهلت داد؛ سپس ابلیس سوگند یادکرد که همه بندگان به جز مُخلَصان را از راه به در بَرَد و خداوند نيز به او و پیروانش وعده جهنّم داد٢… 
 
كبريائيت و بزرگى،فقط در شأن خداست و هيچكس را نرسد كه دعوى كبريائيت كند و تكبر ورزد؛ابليس چنين كرد و جسم خويش را كه از آتش بود دستمايه تكبر نمود و سقوط كرد. او ندانست كه روح عبادت،تسليم و اطاعت از فرمان مولاست و اگر كسي اطاعت نكند،عبادت ظاهريش،ارزشى نخواهد داشت.امام صادق(ع) فرمود: هنگامی که به شیطان امر شد بر آدم سجده کند به خدا گفت: پروردگارا، قسم به عزّتت اگر مرا از سجده بر آدم معاف کنی تو را آنگونه عبادت می‌کنم که تا کنون هیچکس نتوانسته باشد اين چنين عبادت نمايد! خداوند فرمود: عبادت باید آنگونه باشد که به آن امر کرده‌ام (نه آنگونه که دلخواه توست)٣.اميرمومنان(ع)فرمود:”غرور و نخوت او را فراگرفت و بدبختي بر وجود وي چيره گشت و به آفرينش (خود) از آتش باليد و آفرينش (آدم از) گل خشك را خوار شمرد”٤ و “به خاطر خلقت خود (از آتش) بر آدم فخر فروخت و به جهت منشأ خود، عليه او عصبيت به خرج داد… سوگند به خدا كه او بر اصل و ريشه شما فخر فروخت و از حسب و نسب شما عيب‌ گويي كرد… زنهار، زنهار، به خدا پناه بريد از تكبر و عصبيت و فخرفروشي‌ هاي جاهليت”٥.
 
ابلیس با این نافرمانی، مرتکب سه انحراف و خلاف شد: نخست خلاف عملى كه سركشي بود(أَبىٰ)كه موجب فسق اوشد. دوم، خلاف اخلاقى كه تكبر و تعصب نابجا بود (إستكبر) كه موجب اخراج او از بهشت و دوزخى شدنش بود؛ سوم،خلاف عقيدتى بود،كه فعل خود را به خدا نسبت داد و(ربّ بما اغويتنى)گفت و گمراهى خود را چون جبرانديشان به گردن خدا انداخت و با اين تفكر جبرى، كافر شد(وَ كان من الكافرين). او در پاسخ پرسش خداوند كه از او پرسيد:”ای ابلیس! چه چیز مانع تو شد که از سجده کردن مخلوقاتی که با قدرت خود آن را آفریدم سرباز زدی؟ نه تنها عذرخواهی نکرد، بلکه با مقایسه غلط خود که مقایسه جسم خود با جسم آدم بود گفت:”من از آدم بهترم، مرا از آتش آفریده‌ای، ولی آدم را از گِل و آتش بر گل برتری دارد”…
 

پس از آن،ابليس وارد بهشت شد و آدم و حوا را فریب داد، به آنها گفت: خداوند شما را نهی نفرموده از کل ثمره این درخت، مگر برای آنکه خیر شما را نخواسته، زیرا اگر از ميوه این درخت بخورید، دو فرشته می‌شوید یا علم غیب پیدا می‌ کنید یا قدرتی پیدا می‌ نمائید بیش از عزیزان خدا، یا کارتان به جایی می‌رسد که همیشه در بهشت خواهید ماند و در زمره جاودانان باشید، و هیچ‌گاه مرگ به سراغتان نمی‌آید؛ و قسم خورد که من ناصح و خیر خواه شما هستم٦. پس شیطان موجب اخراج آنها از بهشت شد. پس از آن بود که هر دو مورد توبیخ خداوند قرار گرفتند:” و پروردگارشان آن دو را ندا داد که: آیا شما را از آن درخت نهی نکردم و نگفتم که شیطان برای شما دشمن آشکاری است ؟! ” و تبعا مجازات هر دوی آنها،بیرون رانده شدن از بهشت بود؛جامه بهشتی از تنشان خارج شد و مکشوف العوره شدند؛ از برگ‌ های درختان بهشتی چیدند و با آنها خود را پوشاندند.خداوند به آدم و حوا گفت: آیا من شما را از نزدیکی به این درخت منع نکردم؟ آیا نگفتم که شیطان از برای بنی نوع انسان دشمنی ظاهری و قوی است، چرا به گفتار او مغرور شدید؟آدم و حوا به جرم خود اعتراف کردند و از خداوند طلب بخشش کردند٧.خداوند فرمود: به سوی زمین برويد تا توبهٔ شما را قبول کنم…

————-

١.نهج البلاغه،خطبه١٩٢.     ٢.شعراء/٩٥؛بقره/٣٤؛ص/٧٤.   ٣.بحارالانوار١٧٧/٦٠.   ٤. بحارالأنوار٣٠٤/٧٤.     ٥.همان.٤٦٥/١٤.    ٦.اعراف/٢٠.   ٧. اعراف/٢٠-٢٣؛ بقره/٣٦؛اعراف/١٨٩.
 
 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *