ابن خلدون(٧٣٢-٨٠٨ه:١٣٣٢-١٤٠٦م)»در تونس متولد شد. در دوران کودکی ابن خلدون، بزرگان دینی که از اسپانیا به تونس سفر میکردند در خانهٔ آنها توقف میکردند و همین امر باعث شد ابن خلدون از کودکی و به وسیلهٔ این افراد قرآن و ساير علوم را بياموزد.شهرت او به خاطر مقدمه اى است كه بر كتاب خود به نام “العبر و دیوان المبتداء و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر” نوشته است. رويكرد او در اين مقدمه، رویکرد انتقادی و تحلیلی است كه مورخان پیش از وی در نظر نمیگرفتند.روش او “نقّادي تاريخى” به جاي “نقّالى تاريخى” بود و آن را از طريق خردورزي ميسر مى دانست.او دريافت كه در گزاره هاي تاريخى و پردازش داده هاي جامعه، تحليل خردورزانه وجود ندارد و تحليل گران امور و راويان تاريخ صرفاً به نقل آنچه وجود دارد، مى پردازند و در سنجش و ارزيابى ها، داده ها را به محك انديشه نمى گذارند. او در قرن نهم هجري كه عصر تمدن اسلامى خوانده مى شد اين دغدغه را داشت كه چرا دوران آن تمدن درخشان به سرآمده و جوامع مسلمان به خمودى و خموشى گراييده اند؟
ابن خلدون در کتاب العبر خود تأثيرپذير از كتاب «الکامل» ابن اثیر است و نقل قول هایی از ابن اثیر ذکر کرده و به مضامین و مفاهیمی پرداختهاست که نشان میدهد چند بار کتاب ابن اثیر توسط او خوانده شدهاست. ابن اثیر در دو بعد «مکان و جغرافیا» و «تاریخ و زمان» در زمان خود آن چنان معروف و برجسته بود که حتی ابن خلدون هم از مطالعات او استفاده کرده و گاهی در پایان نقل قولهایش نوشته: «پایان کلام ابن اثیر.» ابن خلدون در ذکر وقایع سلجوقی، مغول، زنگیان، ایوبیان، جنگهای صلیبی و… از کتاب الکامل ابن اثیر بهره بردهاست، تا حدی که مورخان دوران بعد برای تکمیل و تصحیح بعضی از مسائل کتاب ابن خلدون به کتاب ابن اثیر رجوع میکردند. استفاده از کتاب الکامل به حدی میرسد که خود ابن خلدون هم تلاش میکند از منابع دیگری برای تکمیل کتاب خود استفاده کند و در اینجا به تاریخ عتبی، سیرت جلالالدین، وفیات الاعیان ابن خلکان و … روی میآورد؛ اما بازهم کتابهای دیگر را درحد الکامل نمیداند. ابن خلدون شخصاً به رونویسی از کتاب الکامل هم اشاره کردهاست؛ او در مورد شکست سنجر از ختاییان مینویسد: «اخبار این واقعه را از کتاب ابن اثیر خلاصه میکنم»؛ البته گاهی هم از ابن اثیر ایراد میگرفت و نقدهایی به او وارد میساخت.
ابن خلدون به دنبال کشف علت هایی بود که باعث ظهور یا سقوط حکومت ها می شد. او سعی داشت عواملی که در این تغییرات اثرگذار است را بشناسد و به خصلت های مشترک انسان و غریزه او نسبت دهد. او معتقد بود انسان موجودی اجتماعی، طبیعی، تاریخی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی است.او درکتاب مقدمه از تحلیل های جامعه شناسی با ویژگی روانشناختی بسیار بهره بردهاست.او در پي آن بود كه وجود اجتماعی و تاریخی تمدن ۵۰۰ سالهٔ عربی را درک کند و از دید جامعهشناسانه، گزارشهای تاریخی را با تجربهٔ فلسفی ترکیب نمايد.او در پى افشاي بعضى جعليات تاريخى بود.ابن خلدون یکی از مشکلات و فقدانهای تاریخنگاری را عدم توجه به رابطهٔ علت و معلولی میدانست.در نگاه او، موارد دیگری نیز مثل اعتقاد به علت، تلاش برای شناخت جوامع، تلاش برای کشف قانون و روابط، توجه به جنبهٔ پویشی اجتماع، تجربهٔ ملموس از وقایع و تصور آنها، بهرهگیری از استدلال، نتیجه گیری براساس قواعدی خاص و کلی، رعایت بیطرفی، اعتقاد به چند لایه بودن پدیدهها و اعتقاد به اثرگذاری طبیعت بر انسان نیز دارای اهمیت بود.
پژوهشگران درروش شناسى ابن خلدون اين موارد را استنتاج كرده اند: ارجاع به منابع و گاهى مقايسه ميان آنها؛ مشاهدهٔ مستقیم(به خاطر سفرهای پژوهشی که انجام داده بود و تجربیات بسیاری در زمینه های سیاسی، تاریخی، اجتماعی و… به دست آوردهبود)؛ كاربرد برهان و استدلال در اثبات يا نفى مطالب؛ ارجاع به آيات و روايات دينى؛ استناد به منقولات؛ تجربه و آزمون هاى مكرر و كاربرد روش استقرايي در پژوهش هاى خود(مى گفت:تجربه بیشک از راه تکرار به دفعات متعدد به دست میآید تا سرانجام از آن علم یا ظنی حاصل آید)؛ تجزیه و تحلیل منطقی( او با استفاده از تحلیلهای ذهنی که انجام میداد حضور و عدم حضور وجوه مختلف را میسنجيد و سپس نتیجهگیری میکرد)؛ ارجاع به قواعد صحیح(ابن خلدون مهمترین معیار برای تشخیص اخبار صادق از کاذب را «عقل سلیم» میدانست).شهود، ارجاع به رویدادها، مقایسه، سیر و سیاحت در مناطق مختلف به منظور تکمیل اطلاعات، مناظره، بررسی انتقادی، خردهگیری منتقدانه، استفاده از شم تاریخنگارانه، استفاده از نقشه، استفاده از تجربیات شخصی، ارجاع به پیشگوییها و رویاهای صادقه، عوامل غیبی و ناشناخته از دیگر روشهای او بودند.در عين حال ضعف او در علم حديث كه موجب خطاهايي مثلاً در موضوع اصالت احاديث مهدويت شده بود موجب انتقادهاي فراوانى از سوى عالمان اين علم به او گرديد.