احكام معلّق

 
 
 
 
 
در كتاب اقدس احكامى مشاهده مى شود كه ابتدا با قاطعيت صادر مى شود اما در پايان توسط خود جناب بهاء الله نقض مى شود و معلوم نمى شود كه اگر قرار بود اين حكم انجام نشود يا تخفيف داده شود چرا اصولاً آن حكم  تشريع شد؟ يكى از اين احكام معلق،حكم محزون سازي است . مطابق نص صريح اقدس، هر كس كه دلي را غمگين كند و انساني را محزون نمايد، بخاطر اين گناه جريمه سنگيني را بايد بپردازد. اين جريمه نوزده مثقال طلا تعيين شده است و اين جريمه توسط فرد محزون ساز بايد پرداخت شود. متن حكم در اقدس چنين است:”من يحزن احداً فله ان ينفق تسعه عشر مثقالا من الذهب هذا ما حكم به مولي العالمين”؛ يعنىهر كس، ديگري را محزون سازد بر او واجب است كه نوزده مثقال طلا انفاق كند. اين آن چيزي است كه مولاي جهانيان به آن حكم داده است…
 
اقدس در مورد اين محزون سازي مى گويد:از جدال و نزاع و زد و خورد و امثال آن كه موجب محزون سازي دل ها بشود، منع شده ايد؛هركسي كه شخصي را محزون سازد بايد نوزده مثقال طلا انفاق نمايد. پس هر نوع عملى از انواع ياد شده يا مانند آن موجب غمگين سازي شود، مستوجب اين جريمه سنگين است كه البته معلوم نيست به چه كسي بايد انفاق شود،آيا به خود فردى كه محزون شده، بايد داده شود يا به بيت العدل پرداخت شود؟( چنانكه جريمه زنا و فحشاء به بيت العدل داده مى شود).آيا خود جناب بهاء الله كه نه تنها برادر خود يحيي صبح ازل را با دادن انواع القاب مثل كلب و گرگ و پشه و…محزون ساخته و يا يك يكي از علما را بچه گرگ(ابن الذئب)خوانده و رساله اى به اين نام براى او نوشته است ،نبايد مقادير زيادي طلا بپردازى؟همين طور جناب عبدالبهاء كه برادرش را ناقض خوانده او را محزون ساخته ،مشمول پرداخت جريمه طلا نيست؟ شايد به همين دليل است كه  اين حكم كه ابتدا با قاطعيت بيان شده و دو سطر از اقدس را اشغال نموده است، بلافاصله توسط خود جناب بهاء الله به حالت تعليق درآمده و منتفي مى شود و مى گويد در اين ظهور، مبلغ اين جريمه را به شما بخشيديم و شما را به نيكي و تقوى توصيه مى كنيم!(إنه قد عفا عنكم فى هذاالظهور و يوصيكم بالبر و التقوى امرا من عنده فى هذااللوح المنير).خوب اگر قرار بود جريمه را ببخشيد چرا اصلاً جريمه را قرار داديد و ميزان نوزده مثقال طلا را هم براي آن تعيين نموديد؟! اگر بنا بر بخشش جريمه بود چرا از اول نبخشيديد؟!
 
شبيه اين حكم در مورد آتش زدن مجرمى است كه خانه اى را آتش زده باشد كه ابتدا حكم سوزاندن را بيان مى كند بعد آن را به حبس ابد تغيير مى دهد؛ اگر قرار نيست مجرم سوزانده شود چرا اصلاً آن را بيان كرده ايد؟؛ يا حكم تعويض وسائل خانه در هر نوزده سال يكبار را معين مى نمايد بعد مى گويد اگر كسي استطاعت نداشت،ما او را مى بخشيم يا در مورد اشخاص لواط كار مى گويد ما شرم داريم كه حكم آن را بيان كنيم! مگر خدا از بيان حكم مجرم شرم مى كند؟! گوئى احكام دين و اجراى جزاي مجرمين تابع شرم و حياي آورنده احكام و مظهر ظهور است
كه حيا كند دستور خدا را بيان نمايد و معلوم نشود با اين مجرم چه بايد كرد؟چرا در بيان حكم زناكار ،شرم نكرديد و بيان كرديد كه  زانى و زانيه هركدام بايد نه مثقال طلا به بيت العدل بدهند و براي دفعات بعد هم بايد دو برابر دفعه قبلي به بيت العدل بپردازند؟ آنجا ، شرم وجود نداشت اما براي لواط كار،شرم و حيا مانع شد كه حكم خدا را بيان نمائيد؟! بالاخره لواط كاران بايد مثل زناكار،جريمه اى بپردازند يا نه؟ وقتى لواط كاران و همجنس بازان جريمه اى ندارند،اين عمل سوء را آزادانه مرتكب نمى شوند؟ آيا حيا كردن جناب بهاء الله از بيان حكم لواط،اشاعه اين عمل فحشاء نيست؟
 
آيا اين نحوه حكم گوئى در كتاب اقدس،نشان دهنده اين نيست كه تمام شرايع هم همين گونه اند و موجب شود كه گروهى منتقد اديان شوند و شرايع به سخره گرفته شده و پنداشته شود اصولا تعيين احكام و مقررات دينى ،تابع ميل و هوس آورنده شريعت است؟ اين چه شريعتى است كه احكام آن،گاهى سفت و خشن است كه هيچ تخفيفى ندارد و گاهى چنان شُل و نفوذ پذير است كه توسط خود او به حالت تعليق در مى آيد و منتفي مى شود؟ يك جا ،در مورد يك حكم تمام جزئيات به تفصيل بيان مى شود و در جاي ديگر چنان به اختصار مطلب آورده مى شود كه  تكليف افراد معين نيست مثل حكم ازدواج با محارم و اقارب كه تنها نهى در اقدس،نهى از ازدواج با زن پدر است و از طبقات زنان محرمه ، نامى برده نمى شود يا حكم لواط كاران بدليل شرم جناب بهاء الله ناگفته مى ماند يا بسيارى موارد ديگر كه در يك كتاب چند صفحه اى ناگفته يا معلق مى ماند.اين نحوه بيان احكام كه مربوط به زندگى روزانه معتقدان به آن است،به سخره گرفتن نام دين و آئين و نبوت و تشريع نيست و اين اهانت از سوى افراد به ساحت دين الاهى،قابل اغماض است؟…
 
 
 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *