افتخار به تاريخ

 

 

در مورد افتخار به تاريخ گذشته چند نظر مطرح است.نخست آنكه بايد به افتخارات گذشته باليد و در شرایطی که ملت های فاقد پیشینه تاریخی، به هر دری می زنند تا بلکه کوزه ای شکسته یا لوحی مخدوش بیابند و خود را متمدن و كشورشان را ریشه دار جلوه دهند، ما نبايد تاریخ پرشکوه خود را نادیده انگاریم. معتقدان به اين ديدگاه مى گويند ملتی که پشتوانه فرهنگی و تاریخی دارد، غرور دارد و این غرور باعث می‌شود که در زمان سختی‌ ها حس اعتماد به نفس داشته باشد و در مقابل مشكلات و پستی و بلندی‌ های روزگار مقاوم‌ تر باشد. چنین ملتی می‌ داند که نیاکان او نیز این سختی‌ها را گذرانده‌اند، پس آنها نیز می‌توانند این چنین کنند. برای آنها تاریخ، مستمر و طولانی است و به خاطر یک حادثه و واقعه از پا نمی‌افتد. آنها مى گويند ملت هائى که تاریخ غنی دارند پیشرفت شان بیشتر و درخشان‌ تر از دیگران است و عظمت گذشته مى تواند موتور عظمت حال و آينده باشد لذا دائماً از افتخارات گذشته خود مى گويند و تاريخ را بدين منظور، ورق مى زنند.

ديدگاه دوم اين است كه صرف افتخار به گذشته، زندگى امروز را خوب و مشكلات حال را حل نمى كند. اين كه بگوييم ما فارابی و بيرونى و ابن سینا و خواجه نصیر و … داشته‌ایم -كه همه آن‌ها قابل احترام هستند- وضعيت امروز ما را توجيه نمى كند و باليدن به داشتن بزرگانى در گذشته، شرايط ما در عقب ماندن از قافله پيشرفت جوامع مترقي امروز را بهبود نمى بخشد. با همه عظمتی که میراث گذشته دارد، اگر نتیجه روشنی از آن ميراث برای ایجاد تحول و انقلاب علمی نگيريم ، درجا زده ایم و لازم است تأمل کنیم که اشکال کار در کجا بوده است؟ ميراث گذشته بايد موجب انقلاب در زندگى امروز ما بشود، اگر نشود نشان مى دهد كه ما نتوانستیم شرايط را تغییر داده و مسیر تازه ای را آغاز کنیم. اينكه با ادبیات عوام پسند، مرتب یاد از عظمت گذشته خود کنیم و به آن افتخار نمائيم اما امروز كاسه ليس پيشرفت هاى علمى و اقتصادى ديگران باشيم اصلا مطلوب نيست. حقیقت اين است که دنیا راه خود را می رود و به سمت گشودن افق های تازه حرکت می کند، بدون این که ملاحظات ما را در نظر بگيرد.

ديدگاه ديگر مى گويد گرايش  به افتخارات تاريخى بدان علت است که دولت ها وقتى در دوره معاصر ملت شان، نقطه هاى افتخارآمیز روشنى را نمى بینند، ناچار به گذشته رو مى آورند و مى کوشند در بین گذشتگان خود و در تاریخ، دست آویزى براى اثبات برترى ملت خود بیابند و در این راه، از بزرگداشت اشخاص جنایت کار، ستمگر، مستبد و ديكتاتور نیز، به صرف اینکه به ملیت آنان اعتلا بخشیده اند، کوتاهى نمى کنند، تا جایى که جنایت کاران تاریخ را قهرمانان ملى معرفى مى نمايند. به تعبير قرآن كار را به جائى مى رسانند كه براي اثبات فزونى خود به قبرستان ها مى روند و به شمارش قبرهاي قبيله خود مى پردازند تا پيشينه بهترى براي خود نشان دهند(سوره تكاثر)! در حاليكه بهتر است به جاى آنكه مایه افتخارشان بشود، مايه عبرت شان باشد كه سرانجام آنان قرار گرفتن در خاك است و كسي كه نهايتش خاك است ، چگونه مى تواند موجب افتخار باشد به ويژه كه افتخاركننده نيز مثل آنان به زودي در همين خاك قرار خواهد گرفت: زِ خاک آفریدت خداوند پاک /پس اى بنده افتادگى کن چو خاک! 

يك ديدگاه هم مى گويد به جاى فخرفروشى به گذشتگان، باید به تاریخ، با دید پند و عبرت آموزى نگريست و آن را آیینه اى براى دیدن آینده خود و تلاش براى ایجاد آینده بهتر دانست.”آیا روى زمین سیر نکردند تا ببینند عاقبت کسانى که پیش از آنان بودند، چه شد؟ همان ها که نفرات شان از اینان بیشتر و نیرو و آثارشان در زمین فزون تر بود؛ ولى هرگز آنچه به دست مى آوردند، نتوانست آنان را بى نیاز سازد”(غافر/٨٢). پس نباید این گونه گذشته هائى را با چشم افتخار دید، آن گونه که ملى گرایان مصر به فرعون ها و اهرام مصر افتخار مى کنند، بلکه باید اندیشید که آن فرعون ها با آن قدرت هاى عجیب و اسرارآمیزى که اهرام را ساختند و آن عجایب را به وجود آوردند، چرا نتوانستند قدرت خود را حفظ کنند و چرا امروزه تنها اسمى از آنان مانده است؟ لذا این افتخارات بیهوده وبرترى جویى هاى پوچ و بى معنا،بسیار نکوهش شده است؛ زیرابه جاى عبرت آموزى ،انسان ها را دچار غفلت کرده و مانع از بیدار شدن وجدان آنان مى شود.حتى اگر تاریخ ما از افتخارات واقعى و اعمال شایسته اجداد ما پر باشد، باز هم این نمى تواند فضیلتى براى ما به حساب آید مگر آنکه ما نیز از زندگى آنان درس گرفته و راهشان را ادامه دهیم. پیامبر خدا(ص) فرمود:”آن کس که عملش او را به جایى نرساند (و دستش را نگیرد)، شرافت خانوادگى اش نمى تواند او را به رضوان الهى برساند”.(الكافى٣٢٩/٢).

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *